اگر خارى در پاى ما برود، ناله ما در مىآيد، ولى وقتى بچهمان مريض است، وقتى مىخواهيم شغلى بگيريم، مىخواهيم مدركى بگيريم، حاضريم تا آن طرف دنيا برويم، حاضريم هزار ذلت و بدبختى و بالا و پايين شدن را تحمل كنيم...ولى در راهى كه آن را شناختهايم و احساس كردهايم كه بايد برايش بايستيم، اين قدر سست و از پا افتادهايم؟! حاضريم براى هيچ و پوچ، جان خود را بدهيم. [استاد علی صفایی حائری؛ کتاب حرکت]